سناريو از توكيو ريونجرز(مايكي)
·
1400/09/27 14:14
· خواندن 1 دقیقه
يك عدد سناريوو دارم موخوام از اين به بعد اينا هم بنويسم
وقتي ميري شب خونشون و صبح با تخت خوني مواجه ميشي:)
مايكي&_&
ا/ت:صبح با درد از خواب پا ميشي و ميبيني مايكي عين دورايكي هاش خوابيده ازرو تخت بلند ميشي ميري سمت ايينه
مايكي:ا/ت....شلوارت و تخت خونيه
ا/ت:واي نهههه خودم درستش ميكنم ببخشيدددددد
مايكي:مشكل اين نيس مشكل حال بد توعه بيا بگير بخواب برم برات چيز ميز بخرم...
@_@خدايا مايكي برايمان بفرس